نگاهی به انگیزهها و اهداف توافق ۲۵ ساله ایران و چین
مروری اجمالی بر جهت گیری سیاست خارجی چین نشان می دهد که از سال ۱۹۴۹ تا به امروز چین از سیاست اتحاد، به سیاست عدم تعهد و از سیاست عدم تعهد به سیاست انعقاد توافق نامه مشارکت با سایر کشورها تغییر سمت داده است. در طول جنگ سرد، چین ابتدا با شوروی قرارداد اتحاد رسمی و سپس با ایالات متحده پیمان شبه اتحاد منعقد کرد، پس از این چین به صورت رسمی و با اعلام دنگ شیائوپینگ رسماً سیاست عدم تعهد را در پیش گرفت. پس از اینکه شی جین پینگ در سال ۲۰۱۲ رهبری چین را به عهده گرفت سیاست عدم تعهد کماکان حفظ شد لکن با حفظ راهبرد پیشین، در سال ۲۰۱۴ به وزارت امور خارجه دستور داد در پی ساخت یک شبکه جهانی مشارکت باشد. در حالی که دیپلماسی مشارکت چین در ابتدا بر قدرت های بزرگ و همسایگان منطقه ای متمرکز شده بود، تمرکز جغرافیایی آن از قرن بیست و یکم به طرز چشم گیری گسترش یافته و کشورها و اتحادیه ها و مناطق دیگر را نیز در برگرفته است.
رایزنی عربستان و چین جهت همکاری دو جانبه
وزرای امور خارجه عربستان و چین درباره زمینه های همکاری میان دو کشور و همچنین تحولات منطقه ای و بین المللی رایزنی کردند.
چین هم یک چالش امنیتی برای ایران میشود؟
چین ستیزی در ایران چه در سطوح بالای حکومتی و چه در سطح جامعه ایران نتیجه ای جز اینکه چین نیز همانند ایالات متحده به یک چالش امنیتی برای ایران مبدل شود در پی نخواهد داشت.
عربستان به دنبال کمرنگ شدن آمریکا در روابط خود نیست
پر واضح است که عربستان با تقویت روابط خود با چین به هیچ عنوان در فکر کمرنگ شدن نقش آمریکا در روابط خود نیست البته این توافق شاید نوعی واکنش به نحوه دیپلماسی دولت بایدن به نوع تعامل با سعودیها باشد لیکن چین بزرگترین شریک اقتصادی آمریکاست و همین چین در سال ۲۰۲۰ رتبه نخست شرکای اقتصادی اروپا را بدست آورد، باید پذیرفت که تامین منافع اقتصادی تعیین کننده سیاست خارجی پکن است لذا بنظر نمیآید واشنگتن هم نسبت به ایجاد وابستگیهای متقابل اقتصادی پکن با هم پیمانان منطقهای خود ناراضی باشد و نه عربستان در سیاست خارجی خود آمریکازدایی کرده و نه واشنگتن بن سلمان را مجازات و یا حذف خواهد کرد.
چین هم به یک آمریکا در خلیج فارس بدل میشود؟
سفر اخیر رئیس جمهوری چین به عربستان و صدور بیانیه مشترک ضد ایران، نشانهای جدید دال بر آن است که چین سیاست سنتی موازنه در خلیج فارس را کنار گذاشته و به دنبال تعریف روابطی کم تنشتر و بدون ریسکتر است. واقعیت این است که، جمهوری اسلامی ایران به دلیل مشکلات داخلی که وجهه و اعتبار بین المللی کشور را خدشه دار کرده و نیز ناکامی در به نتیجه رساندن برجام، تا حدودی ارزش استراتژیک خود برای چین را از دست داده و به عنوان بازیگری پر تنش شناسایی شده که ارتباط با آن میتواند دردسرآفرین بوده و رؤیای ایجاد هژمونی اقتصادی توسط چین را با مشکل مواجه کند.
درباره مناسبات شکل گرفته میان عربستان و چین کمی صبر کنیم
قبل از ارزیابیهای شتابزده پیرامون مناسبات تازه شکل گرفته میان عربستان و چین، به عبارت بهتر میان بن سلمان و شی جین پینگ، بهتر است بیشتر صبر و تامل کنیم و کمی هم منتظر تحولات بعدی بمانیم. دنیای عرب، رهبران با رویکردهای سیاسی متغیر، نامتعادل و غیرهنجارمند با تقدیرهای سیاسی متفاوت، کم به خود ندیده است.
چرا چین عربستان را انتخاب کرد؟
باید گفت که امروزه در عرصه سیاست بین الملل اقتصاد حرف نخست را می زند، بدیهی است که چین نیر در منازعات و اختلافات بین المللی و منطقه ای طرف کشوری را بگیرد که اقتصاد قوی تر و مبادلات بیشتری با آن داشته باشد.
برجام به لحاظ حقوقی و سیاسی دیگر قابل اعتنا نیست
تقریبا تمامی معادلات سیاسی و بین المللی که به توافق برجام در ۲۰۱۵ منجر شد از اعتبار ساقط است. تجاوز ناموفق و ناتمام روسیه به اوکراین و روبهرو شدن با انواع تحریمها که حداقل ۱۰ سالی این کشور را به خود مشغول خواهد کرد، موقعیت تدافعی چین در مقایسه با سالهای مذاکرات برجام در صحنه بین المللی، ارتقاء روابط اسرائیل با منطقه عربی، ارتقاء شرایط سیاسی و اجتماعی و بین المللی عربستان سعودی و نهایتا ارتقاء کیفیت فنی پروژههای اتمی از یک طرف و تحولات داخلی کشور از طرف دیگر میگوید که ایران باید در برنامه اتمی خود یک بازنگری جدی، چه به لحاظ سیاسی و چه محتوایی، انجام دهد.
چین هم ایران را تنها گذاشت
دیروز جمعه (۱۸ آذر) و در پایان نشست سران عربستان و چین بیانیه مشترکی صادر شد. در این بیانیه، طرفین توافقات پیرامون توسعه روابط سیاسی، اقتصادی، امنیتی، انرژی، آموزشی و فرهنگی را ذکر کردهاند. اما نکته جالب توجه بیانیه مشترک به موضع دو کشور و به خصوص چینیها علیه ایران باز میگردد که عنوان «متحد تهران» را از نگاه برخی چهرهها و جریانهای سیاسی اصولگرای داخلی یدک میکشد.
تلاش چین برای نزدیک شدن به طالبان
هنگامی که غرب به رهبری آمریکا پس از دو دهه مداخله نظامی از افغانستان خارج شد، خلاء بزرگی بر جا ماند. آمریکایی ها حدود ۲.۳ تریلیون دلار آمریکایی را صرف جنگ و ملت سازی نموده و سعی کردند افغانستان را به یک دموکراسی دوست و متحدی در منطقه تبدیل کنند. اما این تلاش بیهوده بود.